اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

انده بردن

نویسه گردانی: ʼNDH BRDN
انده بردن . [ اَ دُه ْ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) اندوه بردن . غم خوردن :
نیز چه خواهی دگر خوش بخور و خوش بزی
انده فردا مبر گیتی خوابست و باد.

منوچهری .


نبریم انده گیتی که بسی فایده نیست
اگر ایدون که بریم انده او ور نبریم .

منوچهری .


رفتم بر دربانش و گفتم سخن خویش
گفتا مبر انده که بشد کانت گوهر.

ناصرخسرو.


سعدیا انده بیهوده مبر دانی چیست
چاره ٔ کار تو جان دادن و جانان دیدن .

سعدی .


گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان .

سعدی .


و رجوع به اندوه بردن شود.
|| زایل کردن اندوه . ازمیان بردن اندوه . زدودن اندوه :
نشاید بردن انده جز بانده
نشاید کوفت آهن جز بآهن .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.