انده زدا. [ اَ دُه ْ زَ ] (نف مرکب ) انده زدای . اندوه زدا. آنکه اندوه را می زداید و ازبین می برد
: زنگ انده گوهر عمرم بخورد
چون کنم انده زدایی مانده نیست .
خاقانی .
شوم هم در انده گریزم ز انده
کز انده به انده زدایی نبینم .
خاقانی .
داود صوت انده زدای الحان موسیقی سرای
ادریس دم ، صنعت نمای ، اعجاز پیدا داشته .
خاقانی .