اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اندیشه بردن

نویسه گردانی: ʼNDYŠH BRDN
اندیشه بردن . [ اَ ش َ / ش ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوه بردن . اندیشمند شدن :
شاه را گو تو بشادی و طرب دل نه و بس
از پی ساختن مملکت اندیشه مبر.

فرخی (از آنندراج ).


سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوست نشینی همه کام است .

سعدی .


مرا بین که حسن ظن خلایق در حقم بر کمال است و من در عین نقصان روا بود اندیشه بردن و تیمار خوردن . (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.