اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اندیشه بستن

نویسه گردانی: ʼNDYŠH BSTN
اندیشه بستن . [ اَ ش َ / ش ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) اندیشیدن . تصور کردن . در خیال آوردن :
من نه اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو زیباتر از آنی که کنم شرح و بیانت .

سعدی .


- اندیشه در چیزی بستن ؛ بدان چیز نظر دوختن یا در آن طمع بستن یا بدان دلبسته شدن :
هرچه اندیشه در آن بندی بیابی از خدا
زآنکه تدبیر تو با تقدیر او یکسان بود.

معزی (از آنندراج ).


سر لوح مکتب نیارید دست
که اندیشه در لوح محفوظ بست .

هاتفی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.