اندیشه ناک . [ اَ ش َ
/ ش ِ ] (ص مرکب ) [ =اندیشناک ] متفکر. || هراسان . هراسناک . بیمناک . مضطرب . نگران
: دل موبدان گشت اندیشه ناک
ز اندیشه دلهایشان گشت چاک .
فردوسی .
اگرچه ویس بی آهو و پاک است
مرا زین روی دل اندیشه ناک است .
(ویس و رامین ).
بکار خادمش اندیشه ای همی باید
به از گذشته که اندیشه ناک و حیران است .
انوری .
از پی سودای شب اندیشه ناک
ساخته معجون مفرح ز خاک .
نظامی .
در آن رهگذرهای اندیشه ناک
پراکنده شد بر سرم مغز پاک .
نظامی (از آنندراج ).
من خود اندیشه ناک پیوسته
زین زبان شکسته و بسته .
نظامی .
گنهکار اندیشه ناک از خدای
به از پارسای عبادت نمای .
(بوستان ).
امین باید از داور اندیشه ناک
نه از رفع دیوان و زجر هلاک .
(بوستان ).
و رجوع به اندیشناک شود.