انف
نویسه گردانی:
ʼNF
انف . [ اُ ن ُ ] (ع اِ) رفتار نیکو. || آتیک من ذی انف ؛ می آیم ترا از پیش ، کماتقول من ذی قَبَل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اِفعل ذاک من ذی انف ؛ از سرنو بکن این کار را. (یادداشت مؤلف ). || (ص ) روضة انف ؛ مرغزار ستور نارسیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چراگاهی که نچریده باشند. (آنندراج ). مرغزاری که نچریده بود. (مهذب الاسماء): کلأ انف ؛ گیاه چریده ناشده . (ناظم الاطباء). || کأس انف ؛ جام ناخورده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).جامی که از آن نیاشامیده باشند. (از اقرب الموارد).کاسه ای که ازو آب نخورده باشند. (آنندراج ). || امر انف ؛ کار نو که کسی نکرده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزی نو و مستأنف . (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
عنف . [ ع ُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عنیف . رجوع به عنیف شود.
آنف . [ ن ِ ] (ع ص ) ننگ دارنده . ج ، آنفین . || رام . آهسته . || آنکه بینی او درد کند. || اول وقت . سابق . هم اکنون .
آنف . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ اَنْف .
آنف . [ ن َ ] (ع ن تف ) آنف بلاد؛ آنکه حاصل آن پیش رس تر باشد. || بادسرتر. کله شَخ تر. منیعتر. ابی تر. مستنکف تر. || (ص ) بزرگ بینی .
تجاوز جنسی همراه با خشونت
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: اتسیاک atsyāk (سغدی)*** فانکو آدینات 09163657861
هرگونه رفتار آمیزشی که با خوشنودی یکی از دو یار همراه نباشد.