اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

انک

نویسه گردانی: ʼNK
انک . [ اَ ن ُ ] (ع اِ) سرب که در هندی سیسا گویند و در زفان گویا به معنی مس و روی گداخته مذکور است . (از آنندراج ). مصحف آنک است . رجوع به آنک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
عنک . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است در شعر عمروبن اهتم . (از معجم البلدان ).
عنک . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَنیک . رجوع به عنیک شود.
عنک . [ ع َ ] ۞ (ع حرف جر + ضمیر) (از: عن ، حرف جر + ک ، ضمیر متصل برای مفرد مخاطب ) از تو. درباره ٔ تو.
از آنک . [ اَ ] (حرف ربط مرکب ) مخفف از آنکه . زیرا که . بعلت آنکه : بی زر و سیمی ای برادر از آنک شوخ چشمیت نیست چون عبهر.سنائی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.