اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوا

نویسه گردانی: ʼWʼ
اوا. [ اَ ] (اِ) آواز. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). آواز و صدا. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
ای شمس تبریزی بگو سر نهان شاه جو
بی رنگ و بوی و گفتگو از شمس بشنو این اوا.

مولوی .


|| آواز بازگشت . (ناظم الاطباء). || بمعنی ابا هم هست که شوربا و آش باشد. (هفت قلزم ) (برهان )(آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
نام‌آوا در زبان‌شناسی به واژه‌هایی گفته می‌شود که از صداهای موجود در طبیعت تقلید شده‌اند، مانند چهچهه، (آسمان) غرمبه، شیهه، ترقه، شرشر و امثال آن. نام...
شب آوا. [ ش َ ] (اِ مرکب ) بانگ شب و فغان و ناله و زاری در شب . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) ناله و زاری کننده در شب . (ناظم الاطباء).
هم آوا. [ هََ ] (ص مرکب ) هم صدا. دو چیز که صدایشان هم آهنگ و به موازات یکدیگر برآید، یا دو کس که با یکدیگر آواز خوانند : بر گلت آشفته ام ، ب...
نرم آوا. [ ن َ ] (ص مرکب ) نرم آواز.
خوش آوا. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) آنکه آواز مطبوع دارد. (یادداشت مؤلف ) : ای بلبل خوش آوا آوا ده ای ساقی آن قدح را با ماده .رودکی .
بادین آوا. (اِخ ) بادین آباد. دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در 57هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ خانه - نقده در کوهستان واق...
آواشناسی دانش بررسی آواها و صداهای گفتاری است. این دانش که بخشی از زبان‌شناسی بشمار می‌آید با بررسی سرشت آواها و شیوه‌های تولید آنها سر و کار دارد. با...
صوربان آوا. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه . در 7 هزارگزی شمال خاوری هشتیان ، در مسیر راه ارابه رو هشتیان به سلم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.