اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوزاع

نویسه گردانی: ʼWZʼʽ
اوزاع . [ اَ ] (اِخ ) قریه ای است بدمشق و نسبت بدان اوزاعی است . (منتهی الارب ) (انساب سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اوزاع . [ اَ ] (ع اِ) گروههای مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اوزاع . [ اَ ] (اِخ ) بطنی است از حمدان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اوضاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وضع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حالها. (آنندراج ). احوال . رجوع به وضع شود.- اوضا...
این واژه عربی و جمع وضع است و پارسی آن اینهاست: سَرگان (سرگ= وضع + پسوند ان)، چیتاپان (چیتاپ= وضع + ان)
آل و اوضاع . [ ل ُ اَ /اُو ] (اِ مرکب ، از اتباع ) فزونیها. زوائد بسیار.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.