اولجه کردن
نویسه گردانی:
ʼWLJH KRDN
اولجه کردن . [ اُ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غنیمت گرفتن .(یادداشت مؤلف ) : امراء... کنار آب فرات را تاخته اسب و شتر و گوسفند بی نهایت اولجه کردند. (حبیب السیر در شرح حال تیمور). رجوع به اولجا شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.