اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اهل راز

نویسه گردانی: ʼHL RʼZ
اهل راز. [ اَ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل سر. اهل باطن . کسی که بر رازها واقف است . کسی که از اسرار آگاهست :
رباب و چنگ ببانگ بلند میگویند
که گوش و هوش به پیغام اهل راز کنید.

حافظ.


بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد.

حافظ.


خوش برآ با غصه ای دل کاهل راز
عیش خوش در بوته ٔ هجران کنند.

حافظ.


رجوع به راز و اسرار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.