اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اهل زنخ

نویسه گردانی: ʼHL ZNḴ
اهل زنخ . [ اَ ل ِ زَ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )پرچانه . پرگو. صاحب [ سخن ] بیهوده و لاف . || زن . (شرح قران السعدین از آنندراج ) :
کرده زنخ شان ز محاسن کنار
اهل زنخ راز محاسن چه کار.

امیرخسرو (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.