گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اهل شناخت نویسه گردانی: ʼHL ŠNAḴT اهل شناخت . [ اَ ل ِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل خبرت . آگاه . کاردان : نه هر سخن که بداند بگوید اهل شناخت بسر شاه سر خویشتن نباید باخت .(گلستان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود