ای .[ اَ ] (ع حرف تفسیر) برای تفسیر آید مانند: عندی عسجد؛ ای ذهب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
: اما گونه ٔ دیگر است از ساعتها او را معوج خوانند، ای کژ. (التفهیم ). و یونانیان گفتند که کلب الجبار، ای شعرای یمانی برآید بدان روزها. (التفهیم ). و منجمان آنرا سالها تربیت نام کنند، ای پروردن . (التفهیم ).
ابر هژبرگون و تماثیل پیل خوار
با دست اوست یعنی و شمشیر اوست ای .
منوچهری .
آه شوقاً الی رؤیتهم ؛ ای یاسه بدیدار ایشان . (تفسیر ابوالفتوح ).