اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اید

نویسه گردانی: ʼYD
اید. [ اَ ] (ع اِمص ) قوت و نیرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیرو. (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بیرستای عید. [ رُ ی ِ عی ] (اِ مرکب ) خوشی ساده و خالص . (ناظم الاطباء). رجوع به بیروستائی عید کردن شود.
باران روز عید. [ ن ِ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بارانی که در روز عید بارد. میرزا رضی دانش : وصل یاران چون دهد رو اشک ریزی بدنماست گریه ٔ ...
بیروستایی عید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عیش بی مخل و بیمدعی . (انجمن آرا) : بسی کوشیدم اندر پادشایی که تا عیدی کنم بیروستایی . ...
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد. 1- دوست گرامی در واژه نامه وآزه را مدخل نهاده و معنی می کنند نه بیت کامل...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.