ایران زمین . [ زَ ] (اِخ ) سرزمین ایران . کشور ایران
: تو بشناس کز مرز ایران زمین
یکی فرد بد نام او آبتین .
فردوسی .
شگفتی بر او آفرین خواندند
ورا شاه ایران زمین خواندند.
فردوسی .
بزرگان و شیران ایران زمین
همه شاه را خواندند آفرین .
فردوسی .
به ایران زمین از چنین پشتیی
نماند آتش هیچ زردشتیی .
فردوسی .
درآمد یکی سیل از ایران زمین
که نه چین گذارد نه خاقان چین .
فردوسی .
میر ابواحمد محمد خسرو ایران زمین
آنکه شاد است او و دور است از همه رنج و کفا.
قصار امی .