ایرانشاه
نویسه گردانی:
ʼYRʼNŠAH
ایرانشاه . (اِخ ) ابن تورانشاه پنجمین پادشاه از سلسله ٔ سلاجقه ٔ کرمان . پسر تورانشاه بعد از پدر در سال 490 هَ . ق . به سلطنت نشست . اما بسبب اشتغال به مناهی و تمایل به الحاد و زندقه علما او را تکفیر نمودند و فتوی به قتلش دادند، و عوام بردسیر بر او شوریده یکی از خاصان او را که کابلیمان نام داشت و موجب تشویق او بکفر و الحاد بود بکشتند، و او خود از بردسیر به بم گریخت ، اما مردم بم به پیشواز او رفته ابتدا همراهانش و سپس خود او را هلاک کردند. مدت سلطنت او 5 سال بود و بعد از او پسرعمش ارسلانشاه بسلطنت نشست . (از دائرةالمعارف فارسی ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ایرانشاه . (اِخ ) دهی است مرکز دهستان تیکلوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، دارای 450 تن سکنه ، آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ...
ایرانشاه . (اِخ ) نام آتشی که ایرانیان پس از مهاجرت از ایران به هند در سنجان (گجرات ) برافروختند. طبق روایت این آتش از ایران برده شده ....
ایرانشاه . (اِخ ) ابن ابی الخیر از شاعران اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری (اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم میلادی ) است که با ...
ایرانشاه . (اِخ )محمدبن یزید که خود را از اعقاب ساسانیان میدانست . در اوایل قرن چهارم هجری سرزمین شروان را بتصرف درآورد و عنوان شروانشاه ...
ایرانشان ابن ابی الخیر از شاعران اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری قمری و همعصر با سلطان ملکشاه سلجوقی بود. گویا ایرانشان بیش از سال ۵۱۱ ه. ق. نزیس...
ایران شاه . (اِخ ) دهی است از دهستان خاوری بخش دلفان شهرستان خرم آباد، دارای 660 تن سکنه . آب آن از چشمه های خان و غول مرز و محصول آن غل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.