اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ایمن گشتن

نویسه گردانی: ʼYMN GŠTN
ایمن گشتن . [ م ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مطمئن شدن . مصون گشتن . در امان و امن قرار گرفتن :
از آب خوش و خاک یکی گل بسرشتم
کردم سرخمتان بگل و ایمن گشتم .

منوچهری .


از برف نو بنفشه گر ایمن گشت
ایدون چرا چو جامه ٔ ترسا شد.

ناصرخسرو.


بی اصل ... چون ایمن و مستغنی گشت بتیره کردن آب خیر... گراید. (کلیله و دمنه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.