این
نویسه گردانی:
ʼYN
این . [ اَ ن َ ] (ع ق ، اِ) کجا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یقال این زید؛ یعنی کجاست زید. و الی این ؛ یعنی بکجا. و من این ؛ یعنی از کجا. (ناظم الاطباء). بمعنی کجا و آن سؤال باشد از جا و مکان چنانکه : این مقرک ؛ کجاست مسکن شما. و الی این ؛ بکجا و بکدامی . و من این ؛ از کجا. (آنندراج ). ظرف است و مبنی برفتح و برای سؤال از مکان وقوع شی ٔ آید. مانند: این یوسف . و چون حرف من در اول آن درآید برای سؤال از مکان بروز شی ٔ است مانند: من این قدمت . و گاه معنی شرطی افاده کند و دو فعل را مجزوم سازد که گاه به صورت مجرد وگاه بکلمه ٔ «ما» ملحق شود به ترتیب مانند:این تقف اقف و اینما تنم انم . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اما و وجود عربی است و جایگزین پارسی این عبارت این است: اپیتو ápitu (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
اما و وجود عربی است و جایگزین پارسی این عبارت این است: اپیتو ápitu (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
باش این شوش ناک . [ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان عیلام که کتیبه هائی نویسانده است . رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 36 و کلمه ٔ باشوشیناک ...
این خاک آن خاک . (اِ مرکب ) یکی از فنون کشتی از سلسله ٔ «کنده ها». (فرهنگ فارسی دکتر معین ).
سایه ٔ این دو رنگ . [ ی َ / ی ِ ی ِ دُ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حمایت زمانه و روزگار. (برهان ) (آنندراج ).
دالتون این فورنس . [ تُن ْ ن ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای در ایالت لانکاسترو در 37هزارگزی شمال غربی لانکاستر انگلیس در خلیج ایرلاند. (از قاموس ال...
راچبورگ این لاونبورگ . [ وِم ْ ] (اِخ ) ۞ قصبه ای است در آلمان که در چهل هزارگزی شمالی شرقی دوک لاونبورگ از خطه ٔ شلسویگ هولشتاین قرار دا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آین . [ ی ِ ] (ع ص ) نرم . آسان . سبک .