با
نویسه گردانی:
BA
با. (از ع ، اِ) ابا. یکی از اسماء سته است در حالت نصبی برای «ابو». و در متون قدیم فارسی غالباً در اول کنیه ها بجای «ابا...» بتخفیف «با» آورده اند: باحفص ، باجعفر، بایعقوب ، باکالیجار، باسعید : چون امیر باحفص بیامد عملها برو عرضه کرد. (تاریخ سیستان ). و باز خبر آمد که بایزید بنکی و بازکریاء زیدوی ... بیرون آمدند به بست . (تاریخ سیستان ).
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) عبداﷲبن احمدبن ابراهیم مکنی به ابوعامر، از ملوک بنی مرین در مغرب . در اوایل سال 799 ...
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عمربن یحیی بن عبدالواحدحفصی هنتاتی ، مکنی به ابوحفص و مشهور به المستنصر ثانی ، از ملو...
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن یحیی بن عبدالواحدبن ابی حفص هنتاتی ، مکنی به ابوعبداﷲ و مشهور به المستنصر اول...
مستنصر با. [ م ُت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن یحیی بن محمد (المستنصر الاول )، مکنی به ابوعصیدة و مشهور به المستنصر ثالث ، از مل...
مستنصربا. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...)محمدبن علی بن حاکم بامراﷲ مکنی به ابوتمیم ، هشتمین از خلفای فاطمی در مصر. به سال 420...
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) منصوربن محمدبن المستضی ٔ، سی و ششمین خلیفه ٔ عباسی در بغداد. به سال 588 هَ . ق . متولد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جاخالی با. (اِ مرکب ) (بجای جاخالی ِ بنا) هدیه ای که مقیم مسافر را فرستد نشانه ٔ تأثر و اندوه وی در فراق او. آنچه برسم هدیه فرستند کسی را ...
پاراهی با. (اِخ ) ۞ یا پاراهی با دو نورت ۞ از ایالات برزیل بر ساحل رودی بهمین نام دارای 758000 تن سکنه و نام مرکز آن نیز پاراهی باست ...