باب
نویسه گردانی:
BAB
باب . (معرب ، اِ) معرب پاپ . (دزی ج 1 ص 47).
واژه های همانند
۳۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
باب الباب . [ بُل ْ ](اِخ ) لقب ملاحسین بشرویه ای است . رجوع به باب شود.
باب باب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبویب . (دهار). قسمت قسمت کردن . فصل فصل کردن .
باب ا. [ بُل ْ لاه ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ حلب : حلب را شهری نیکو دیدم باره ٔ عظیم دارد...قلعه ٔ عظیم همه پرسنگ نهاده بقیاس چند بلخ...
باب کس . [ ب ِ ک ِس س ] (اِخ ) محله ٔ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازه ٔ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم ۞ بن اسماعیل بن جعفربن داودزاهد بابک...
باب کسی . [ ب ِ ک ِس ْ سی ] (ص نسبی ) منسوب به «باب کس » که محله ٔ زیبایی است بسمرقند و بفارسی آنرا دروازه ٔ کس خوانند. (الانساب سمعانی ). ا...
باب کوچ . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرشک بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 36هزارگزی شمال باختری ساردوئیه ، 9هزارگزی شمال راه مالرو باف...
باب کهن . [ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 20هزارگزی شمال باختری ساردوئیه ، 8هزارگزی شمال راه م...
باب کیل . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 36هزارگزی جنوب ساردوئیه ، 13هزارگزی خاور راه مالرو بافت ...
باب گرگ . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 18هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه ، سر راه مالرو جیرفت ...
باب گزک . [ گ ُ زَ ] (اِخ )ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 67هزارگزی باختر راه فرعی کوهبنان بکرمان . دارای 30 تن...