باب
نویسه گردانی:
BAB
باب . (اِخ ) فرقه ٔ سبعیه از باب ، علی بن ابیطالب علیه السلام را خواهند و از ابواب گروه دعوت کنندگان سوی کیش خود را مقصوددارند. || هر یک از وکلای امام دوازدهم درغیبت . و آن درجه ای میان حجت جزایر و امام بوده است و شاید همان «حجت اعظم » باشد که طریقه ٔ صباحیه (پیروان حسن صباح ) بعنوان رئیس مجلس دعوت در مصر «داعی الدعاة» نامیده میشد که ظاهراً «باب » امام زمان و دربان دعوت او منظور است و از کتب ایشان درست واضح نیست که آیا «باب » که مرتبه ٔ آن بالاتر از حجت است از میان خود حجتهای دوازده گانه انتخاب میشده و یکی از آنها بوده یا غیر از دوازده حجت بوده است . (تقی زاده مقدمه ٔدیوان ناصرخسرو ص مح و پاورقی شماره ٔ1 همان صفحه ).
واژه های همانند
۳۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
باب التل . [ بُت ْ ت َ ] (اِخ ) نام دروازه ٔ جنوبی شهر آمد : و چهار دروازه بر این شهرستان (آمد) است همه از آهن بی چوب هر یکی روی بجهتی از...
باب کی کی . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 7هزارگزی جنوب ساردوئیه ، 6هزارگزی جنوب راه مالرو جیرفت - ساردوئیه . دار...
باب منذر. [ ب ِ م ُ ذِ ] (اِخ )دروازه یا کوئی بشیراز بوده است . (شدالازار ص 134).
باب مویس . ۞ [ ب ِ م ُ وَ ] (اِخ ) یکی از دروازه های بصره . (عیون الاخبار چ 1346 هَ . ق . مصر ج 2 ص 52).
باب هرمز. [ ب ِ هَُ م ُ ] (اِخ ) بابی بین خلیج فارس و بحر عمان .
باب هزار. [ هَِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 48هزارگزی شمال کرمان و 4هزارگزی باختر راه مالرو شهداد. س...
باب نوبی . [ ب ِ ] (اِخ ) دروازه ای ببغداد : ... امیر قتلغشاه فرمود تا او را [نوروز را] فروکشیدند و میان او بدونیم زدند و سر او رابر دست پولادق...
باب نوند. [ ب ِ ن ُ وَ ] (اِخ ) محله ایست بسمرقند، از آنست احمد نوندی محدث . (منتهی الارب ).
باب هوتک . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان در 45هزارگزی شمال زرند و 10هزارگزی خاور راه فرعی راور به زرند. کوهستا...
باب نجاش . [ ب ِ ن َ ] (اِخ ) در فهرست نزهة القلوب (چ لیدن 1331 هَ . ق . ج 3) چنین نامی آمده است ولی در متن دیده نشد.