باب
نویسه گردانی:
BAB
باب . (اِخ ) نام دهی است از بخارا و آنرا بابة نیز گفته اند. (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ). || شهر کوچکی است در طرف وادی بطنان از اعمال حلب . از آنجا تا منبج دو میل و تا حلب ده میل است . (معجم البلدان ). قریه ای از حلب . (منتهی الارب ). || یا باب جبول و در قدیم باب بزاعه . مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: نام قصبه ٔ قضائیست درسنجاق و ولایت حلب به 37 هزارگزی مشرق حلب دارای 2500 تن نفوس ، یک باب مدرسه یکباب جامع بزرگ و چارسوقی دارد، یاقوت حموی گوید: کرباس بسیار زیاد در این قصبه بافته بد مشق و مصر صادر کنند، باغها و باغچه های فراوان و انار و بادنجان آن معروفست . || (قضای ...) نیز مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام قضائی است در ولایت حلب و بانضمام نواحی ابوفلفل و ایلبکلو. و منبج تحتانی مشتمل بر 192 قریه و قریب 30000 تن نفوس مسلم که اکثر آنان عرب و برخی کرد و ترکند. محصولات زمین آن عبارت از انواع و اقسام حبوبات ، میوجات و سبزیجات و مصنوعات آن گلیم و سجاده و نمد و نظایر اینها و پوستین های پوست بره است ، در اندرون قضا 18 باب مکاتب صبیان دائر است و نیز یک دریاچه ٔ نمک دارد که سالانه قریب 5 میلیون قیه نمک سفید بسیار لذیذ حاصل شود و دور این دریاچه یک مسافت 18 ساعته تشکیل میدهد. || کوهی است نزدیک هجر از زمین بحرین . (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ) (آنندراج ). || ظاهراً باب الابواب . (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 499).
واژه های همانند
۳۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
باب البیزنطی . [ بُل ْ زَ طی ی ] (اِخ ) دروازه ای در طرکونة. (الحلل السندسیه ج 2 ص 269).
باب الجعفریه . [ بُل ْ ج َ ف َ ری ْ ی َ ] (اِخ ) دروازه ای در سرقسطه بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 351).
باب التمارین . [ بُت ْ ت َم ْ ما ] (اِخ ) بابی بمکه ٔ معظمه : و از آنجا (باب السطوی ) مقداری دیگر بروندباب التمارین بدو طاق ... و چون از آن بگ...
باب الدقاقین . [ بُدْ دَق ْ قا ] (اِخ ) یکی از هفت دروازه ٔ دیوار جنوبی مکه : و بر دیوار جنوبی (مکه ٔ معظمه ) که آن طول مسجد است هفت در است :...
باب الدباغین . [ بُدْ دَب ْ با ] (اِخ ) موضعی است در طلیطله از شهرهای بزرگ اندلس که در آنجا دو حوض از سنگ مرمر ساخته شده است و از عجایب آن...
باب الخطابین . [ بُل ْ خ َطْ طا ] (اِخ ) دروازه و کوییست به بغداد. (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 351 س 13).
باب سنجدوئیه . [ س ِ ج ِ ئی ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان 63هزارگزی شمال خاوری زرند و سر راه مالرو چ...
باب قره بغاز. [ ب ِ ق َ رَ ب ُ ] (اِخ ) در نواحی غربی قره بغاز است .
باب بنی هاشم . [ ب ِ ب َ ش ِ ] (اِخ ) یکی از درهای مسجد حرام : ... و آنجا که مسجد طولانی ترست از باب ابراهیم علیه السلام است تا به باب بنی...
باب بنی شیبه . [ ب ِ ب َ ش َ ب َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های مسجد حرام (مکه ٔ معظمه ) واقع در شمال شرقی آن : ... و چون بگوشه ٔ مسجد رسی شمالی ...