باب
نویسه گردانی:
BAB
باب . (اِخ ) رجوع به جعفر باب شود.
واژه های همانند
۳۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
باب خلج . [ ب ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔباروی شرقی بغداد : ... تا المعتضدباﷲ احمدبن الامیر الموفق طلحةبن المتوکل علی اﷲ که شانزد...
باب خور. [ ب ِ خُرْ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ جی (اصفهان ) یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است . (محاسن اصفهان چ طهران ص 92).
باب تیر. [ ب ِ ] (اِخ ) باب تیره . یکی از چهار دروازه ٔ «جی » اصفهان که یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است : و چهار در بر آن (بربارو)...
باب جده . [ ب ِ ج َدْ دَ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ مسجد حرام (مکه ٔ معظمه ). (نزهةالقلوب ).
باب جزی . [ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکیست از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 56 هزارگزی شمال باختری راور و 5 هزارگزی شمال راه فرعی ک...
باب جوش . [ ب ِ ] (اِخ ) آنرا باب الیهودیه نامند. یکی از چهار دروازه ٔ جی (اصفهان ) که یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است . رجوع به باب...
باب چاه . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان . در 60 هزارگزی شمال زرند و 12 هزارگزی خاورفرعی زرند به راور. (فره...
باب حفر. [ ب ُ ح َ ] (اِخ ) روستائی است . (منتهی الارب ).
باب حوض . [ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . 57 هزارگزی شمال باختری راور و 3 هزارگزی شمال راه فرعی راور ...
باب برتی . [ بَرْ ] (اِخ ) در مراصدالاطلاع (چ 1315 هَ . ق .) آمده : قریه ای است از اعمال دخیل . ولی این نام مصحف «بابرتی » است . رجوع به هم...