باب عالی
نویسه گردانی:
BAB ʽALY
باب عالی . [ ب ِ ] (اِخ ) دربار سلاطین عثمانی ، ترجمه ٔ عالی قاپو (درب عالی ). یا آلا قاپو (در سرخ ). دربار سلطان عثمانی . || اسلامبول . استانبول .
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
باب علی . [ ب ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از چهار در مسجد حرام بر جانب مشرق : ... و چون ازین دو (باب النبی ) بگذری هم بر این دیوار مشرقی باب علی ...
باباعلی . [ ع َ ] (اِخ ) (امیر...) نوکر امیر علیشیر: مقرب حضرت سلطانی امیر علیشیر قدم جلادت پیش نهاد و امیر باباعلی را که در آن زمان نوکرش ب...
باباعلی شاه . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر، یک هزارگزی شمال گناوه ، کنار دریا و راه فرعی ریک به بندر دیلم ...
کپه باباعلی . [ ک ُ پ ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه 164 تن . آب از چشمه . محصول آن غلات ، توتو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سرآب باباعلی . [ س َ ب ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند واقع در 52 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 4 هزارگزی هفت خانی . ...
علئ محمد باب. رجوع شود به باب.
باباعلی خوشمردان . [ ع َ ی ِ خوَ / خُش ْ م َ ] (اِخ ) (درویش ، شیخ ) منصور. جد اعلی خواجه محمود سبزواری . (مجالس النفایس ص 103). خواندمیر آرد: در...
باباعلی بیک کوسه احمدلوی افشار. [ ع َ ب َ س َ اَ م َ ی ِ اَ ] (اِخ ) پدر لطفعلی خان و حاکم ابیورد. ابوالحسن گلستانه آرد: شاه ستم گستر [ نادر ]...