گفتگو درباره واژه گزارش تخلف باج ستاندن نویسه گردانی: BAJ STANDN باج ستاندن . [ س ِ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن باج . باج ستدن : شاه بی شهر چون ستاند باج شهر بی ده زبون شود ز خراج . اوحدی .... تاج بخش خسروان روی زمین ، باج ستان سلطان روم و خاقان چین [شاه اسماعیل صفوی ]. (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزو 4 ص 322). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود