گفتگو درباره واژه گزارش تخلف باج نامه نویسه گردانی: BAJ NAMH باج نامه . [ م َ/ م ِ ] (اِ مرکب ) باژنامه . نامه ٔ خراج : دل او برده باج نامه ٔ بحرکف او کرده کارنامه ٔ جود. انوری (از شعوری ج 1 ص 189).|| اسباب خانه و خدمت و خدمتگزار و نوکری و جاه و جلال و نخوت و غرور. (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود