گفتگو درباره واژه گزارش تخلف باد نویسه گردانی: BAD باد. (پسوند) مزید مؤخر امکنه : زیرباد. برباد. مجیرباد. دین باد. زیادباد. سایرباد. ابرقان باد. || مزید مؤخر اسماء و آن همان بد (پهلوی پت ) است : آذرباد [ نام موبد ] . گل باد : سپهبد گزین کرد گلباد راچوگرسیوز و جهن و پولاد را.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی باد مقابل باد مقابل . [ دِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد موافق . رجوع به باد و باد موافق شود. باد موافق باد موافق . [ دِ م ُ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که موافق جهت کشتی و قایق وزد. مقابل باد مخالف . رجوع به باد و باد مقابل شود. باد مسیحا باد مسیحا. [ دِ م َ ] (اِخ ) و باد مسیح . کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده را زنده میکرد. (برهان ). معجزه ٔ حضرت عیسی علیه السلام .... باد مشرقی باد مشرقی . [ دِ م َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه از جانب مشرق وزد و آنرا صبا و برین نیز گویند. خُضاخِض . (منتهی الارب ). قَبول . رجوع به ... باد مخالف باد مخالف . [ دِ م ُ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که مخالف جهت حرکت کشتی وقایق وزد. ضد باد موافق . بادی که کشتی را زیان داردو این م... باد گرفتن باد گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) باد در سر کردن . باد در سر گرفتن . متکبر شدن . مغرور شدن . رجوع به باد شود. || در تداول عوام ، بدرد آمدن ع... باد نوروز باد نوروز. [ دِ ن َ / نُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی باد بهار است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نام لحنی باشد از موسیقی . (بره... باد راندن باد راندن . [ دَ ] (مص مرکب ) موجب اخراج ریح شدن . باد رنگین باد رنگین . [ دِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شعر و بیت است که قصیده و غزل و قطعه و رباعی باشد. (برهان ). کنایه از شعر و غزل . (شرف... باد شمردن باد شمردن . [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) بهیچ شمردن . بچیزی نشمردن . رجوع به باد و باد داشتن شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۲۳ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود