گفتگو درباره واژه گزارش تخلف باد نویسه گردانی: BAD باد. (پسوند) مزید مؤخر امکنه : زیرباد. برباد. مجیرباد. دین باد. زیادباد. سایرباد. ابرقان باد. || مزید مؤخر اسماء و آن همان بد (پهلوی پت ) است : آذرباد [ نام موبد ] . گل باد : سپهبد گزین کرد گلباد راچوگرسیوز و جهن و پولاد را.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی باد و بوران باد و بوران . [ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سرمای شدید و همراه با باد و طوفان . باد پس پشت باد پس پشت . [ دِ پ َ س ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد مغربی را گویند. (آنندراج ). باد غربی است که بتازیش دبور گویند. ضد صبا. (هفت قلزم ... باد پس دست باد پس دست . [ دِ پ َ س ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادی که از سوی قُبُل آید و بتازیش دبور خوانند و در صراح اللغه ترجمه ٔ دبور باد پس پش... باد پروردین باد پروردین . [دِ پ َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد دبور باشد. رجوع به باد فروردین و باد برین و باد دبور شود. با باد و دم با باد و دم . [ دُ دَ ] (ص مرکب )با غرور و تکبر و خودستائی . (آنندراج ) : بیاراست آن جنگ را پیلسم همی راست چون شیر با باد و دم .فردوسی (از شرفن... باد سحرگاهی باد سحرگاهی . [ دِ س َ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که در سحر وزد. رجوع به باد شود. باد فروردین بادفروردین . [ دِ ف َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی باد برین است که باد مغرب باشد و بعربی باد دبور میخوانند و بعضی باد برین را باد صب... باد خنک زدن باد خنک زدن . [ دِ خ ُ ن ُ / ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) خنک شدن هوا پس از گرما. باد تنگ بسته باد تنگ بسته . [ دِ ت َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اسب باشد چنانکه امیرخسرو گفته : چو خسرو دید باد تنگ بسته صبا را گونه گون... باد بی پایان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۲۳ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود