اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بادام بن

نویسه گردانی: BADʼM BN
بادام بن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) درخت بادام :
آستین نسترن پر بیضه ٔ عنبر شود
دامن بادام بن پر لؤلؤفاخر شود.

منوچهری .


بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند.

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.