گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بادام تلخ نویسه گردانی: BADʼM TLḴ بادام تلخ . [ م ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (درخت ) مِزْج . (منتهی الارب ). مَزَگ ۞ . رجوع به بادام تلخه شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی بادام تلخ بادام تلخ . [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. در 30هزارگزی جنوب خاوری بیرجند در دامنه واقعست .آب و هو... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود