اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باد بروت

نویسه گردانی: BAD BRWT
باد بروت . [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عجب و تکبر و غرور باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). مردم صاحب تکبر و خداوند غرور را گویند. (برهان ). متکبر و مغرور و لاف زن و آنکه بر خود نازد و فخر کند و فیاش و بادبر. (ناظم الاطباء) :
گر باد بروتم بجز از خاک در تست
چون شانه ٔ نو سبلت و ریشم همه برکن .

سنائی .


چیست این باد بروت خواجگی
سیم دارم فاضلم باری کیم ؟

جمال الدین عبدالرزاق .


شمعی که نه از تو نور گیرد
از باد بروت خود بمیرد.

نظامی .


این باد بروت و نخوت اندربینی
آن روز که از عمل بیفتی بینی .

سعدی (مفردات ).


کیست آن ظالم که از باد بروت
ظلم کرده ست و خراشیده ست روت ؟

مولوی .


من ترک هند و جیغه ٔ چیپال گفته ام
باد بروت جونه بیک جو نمیخرم .

شیخ آذری .


رجوع به باد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
باد و بروت . [ دُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد بروت . کنایه از عجب و تکبر و غرور و نخوت و کبر و پندار و اعجاب و طنطنه و طمطراق باشد. رجوع ...
باد در بروت انداختن . [ دَرْ ب ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تکبر و غرور و لاف زدن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256) (آنندراج ): بزرگ مجلس از عذوبت آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.