اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باد شدن

نویسه گردانی: BAD ŠDN
باد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ناپدیدگشتن باشد. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 355). هبا شدن . محو شدن . از میان رفتن . هدر شدن :
کنون باد شد آنهمه پیش اوی
بپیچید جان بداندیش اوی .

فردوسی .


ترا دل بآن خواسته شاد شد
همه جنگ در پیش تو باد شد.

فردوسی .


کف دست بر پشت وی برنهاد
شد آن خشم شمعون بیک باره باد.

شمسی (یوسف و زلیخا).


|| پریدن . (آنندراج ) (دمزن ). رجوع به باد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
باد در سر شدن . [ دَرْ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )باد چیزی در سر کسی شدن ؛ کنایه از مغرور و متکبر شدن : و یوسف را بدان بهانه فرستادند و گفتند باد س...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.