اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باده

نویسه گردانی: BADH
باده . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. در 19هزارگزی باختر زاغه و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد به بروجرد در دامنه واقعست . هوایش معتدل و دارای 572 تن سکنه میباشد که بلهجه ٔ لری فارسی سخن میگویند. آبش از سراب باده و رودخانه ٔ آبستان و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنانش قالی بافی و راهش مالرو می باشد. ساکنین آن از طایفه ٔ سگوند میباشند که عده ای در ساختمان و برخی در سیاه چادر بسر میبرند و برای تعلیف احشام در اطراف ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
باده گساری کردن . [ دَ / دِ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) می خواری کردن . باده پیمائی کردن . می گساردن . شرابخواری کردن . باده خواری کردن . باده نوش...
باده پیمائی کردن . [ دَ / دِ پ َ/ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) می گساری کردن . می گساردن .
جام باده بر سنگ زدن . [ م ِ دَ / دِ ب َ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) قدح می را با سنگ شکستن . قدح شکستن : هشیار کسی بود که با سیمبری می نوشد و ج...
بعده . [ ب َ دَ هو ] (ع ق ) پس از آن . (ناظم الاطباء).
بعدة. [ ب ُ دَ ] (ع اِ)رأی و حزم ، و منه : انه لذو بعدة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مسافت . (منتهی الارب ) (نا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.