اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بادی

نویسه گردانی: BADY
بادی . (ع ص )(از «ب دو») پیدا و آشکار شونده . (از منتهی الارب ).
- بادی الرأی ؛ ظاهر رای و آنانکه آنرا مهموز دانند آنرا از بدأت گیرند، و آن بمعنی اول رأی است . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). ظاهر رأی یا اول آن . (منتهی الارب ).
|| برآینده بسوی بادیه و مقیم در آن . (از منتهی الارب ). آنکه در بادیه نشیند. (محمودبن عمر ربنجنی ). بیابانی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 24). مردم صحرائی . (آنندراج ). صحرانشین .بادیه نشین . اهل بَدْو. مقابل قاری ، حاضر، عاکف . خلاف محتضر. ج ، بادون ، بُدّی ̍، بُدّاء. (از منتهی الارب ):و بلغت بادی زمین را که مقام گاه اصلی باشد بوم خوانند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 37) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چراغ بادی . [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ چراغی که در جای بدون سقف روشن کنند و برای اینکه از باد خاموش نشود محفظه ای برای ...
نکته ٔ بادی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن ملایم و دلپذیر. || سخنان لاف و گزاف و دروغ ۞ . (برهان قاطع) (آنندراج ).
خانه بر بادی . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت خانه بر باد بودن . رجوع به «خانه بر باد بودن » شود.
در پارسی " نیژنگ پسین" خوانده می شده... نیژنگ به معنی مرحله بوده است.
لا نبی بعدی . [ ن َ بی ی َ ب َ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیامبری پس از من نباشد : در شعر سه تن پیمبرانندقولی است که جملگی برآنندهر چند که...
پِطرُس (به لاتین: Petrus) یا شمعون، یکی از دوازده حواری عیسی مسیح، رهبران کلیسای مسیحیت اولیه بودند. کلیسای کاتولیک رومی او را نخستین پاپ می‌دانند که ...
شب‌های محله‌ها و خیابان‌های تهران، در سال‌های میانی پادشاهی قاجاریه، تاریک بود و رهگذران ناگزیر بودند که چراغ و فانوس در دست، آمد و شد کنند. تا آنکه د...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.