بادی
نویسه گردانی:
BADY
بادی . (اِخ ) ابوالحسن احمدبن علی بادی یا بادا. عامه وی را ابن البادا خوانند. (از انساب سمعانی ). رجوع به بادا شود.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
چراغ بادی . [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ چراغی که در جای بدون سقف روشن کنند و برای اینکه از باد خاموش نشود محفظه ای برای ...
نکته ٔ بادی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن ملایم و دلپذیر. || سخنان لاف و گزاف و دروغ ۞ . (برهان قاطع) (آنندراج ).
خانه بر بادی . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت خانه بر باد بودن . رجوع به «خانه بر باد بودن » شود.
در پارسی " نیژنگ پسین" خوانده می شده... نیژنگ به معنی مرحله بوده است.
لا نبی بعدی . [ ن َ بی ی َ ب َ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیامبری پس از من نباشد : در شعر سه تن پیمبرانندقولی است که جملگی برآنندهر چند که...
پِطرُس (به لاتین: Petrus) یا شمعون، یکی از دوازده حواری عیسی مسیح، رهبران کلیسای مسیحیت اولیه بودند. کلیسای کاتولیک رومی او را نخستین پاپ میدانند که ...
شبهای محلهها و خیابانهای تهران، در سالهای میانی پادشاهی قاجاریه، تاریک بود و رهگذران ناگزیر بودند که چراغ و فانوس در دست، آمد و شد کنند. تا آنکه د...