باذبینی
نویسه گردانی:
BAḎBYNY
باذبینی . (ص نسبی ) نسبت به باذبین که نام مردی بود. رجوع به باذبین و تاج العروس شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
باذبینی . (اِخ ) ابوالرضا احمدبن مسعودبن الزقطر باذبینی . از محدثان بود و از ابوالبرکات یحیی بن عبدالرحمن بن حُبَیش فارقی قاضی مارستان سماع ...
باذبینی . (اِخ ) باذبین . شهری است زیر واسط. رجوع به باذبین و تاج العروس شود.
بازبینی. وارسی، بررسی مجدد، تجدید نظر، بازنگری، مرور و ممیزی دوباره. رسیدگی از نو.