بار
نویسه گردانی:
BAR
بار. (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 30هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است . منطقه ای است کوهستانی معتدل با 1671 تن سکنه که بلهجه ٔ کردی و فارسی سخن میگویند. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
بار. (اِخ ) سامی بیک آورده :نام قصبه ای است در شمال غربی آرناؤدستان نزدیک ساحل دریای آدریاتیک که طبق معاهده ٔ برلن به قره طاغ واگذار ...
بار. (اِخ ) ۞ نام قصبه ای است در روسیه در ایالت پودولیه بر نهر روق . در 68هزارگزی شمال شهر موهیلف واقع است و دارای یک قلعه بر تخته سنگ ...
بار. بدین صورت شکلی از بئآر است در سمعانی . رجوع به بئآر شود.
بار. [ بارر ] (اِخ ) ۞ نام قصبه ٔ تجارتگاهی است در آلزاس لورن که در 14هزارگزی شمال شلستاد واقع است و در جوار آب معدنی گرم و جنگل بزرگی ...
بار ، از مهمترین و پایدارترین مراسم درباری معمول در ایران . در ابتدا، در بعضی از تشریفات ، از مراسم مشابه در مصر و آشور تأثیر پذیرفت و بعداً خود نیز ب...
میوه، ثمر (همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار) وسایل و اشیا چیزی قابل حمل جاه بجا کردنی
بار /bār/ (اسم) [پهلوی: bār] دفعه؛ مرتبه؛ کرت: یک بار؛ دو بار؛ سه بار. فرهنگ فارسی عمید. یک بار. [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) دفعه ٔ واحد. یک هنگام . (ناظم...
بار /bār/ معنی ۱. آنچه بهوسیلۀ انسان، حیوان، وسیلۀ نقلیه، یا چیز دیگر حمل میشود. ۲. بچهای که در شکم مادر است؛ جنین. ۳. میوه؛ بَر. ۴. مفهوم؛ معنی: ب...
بار و بارخانه . [ رُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اثاثه و وسایل خانه .
بار دل .[ رِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غم و اندوه دل و اندیشه ٔ روزگار باشد. (برهان ). کنایه از اندوه دل و اندیشه ٔ روزگار است . (انجمن آرا...