بار آمدن
نویسه گردانی:
BAR ʼAMDN
بار آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) تربیت شدن . پرورده شدن . پرورش یافتن . بزرگ شدن :این طفل بد بار آمده است . مگر پشت تاپو بار آمدی ؟
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سرخود بار آمدن . [ س َ خوَدْ / خُدْ م َ دَ ] (مص مرکب ) مطلق و بی ادب بزرگ شدن . (یادداشت مؤلف ).