اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باران زده

نویسه گردانی: BARʼN ZDH
باران زده . [ زَ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) باران دیده . میرحسن دهلوی :
با رخ خوی کرده بر بام آمدی
چون گل نوخاسته باران زده .

(ازآنندراج )


و رجوع به دِمزن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
باران زده شدن . [ زَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بباران ، بی پناهگاهی تر و خیس شدن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.