اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بار افکندن

نویسه گردانی: BAR ʼFKNDN
بار افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بار افگندن . بار نهادن . بار فکندن . بار بر زمین گذاشتن . انداختن بار. افکندن بار: یک روز آنجا بار افکند [ امیرسبکتکین ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198).
زین هفت رصد نیفکنم بار
کانصاف تو دیدبان ببینم .

خاقانی .


بار بیفکند شتر چون برسد بمنزلی
بار دلست همچنان ور بهزار منزلم .

سعدی (بدایع).


رجوع به بار فکندن شود. || بمجاز، زادن . بار نهادن . وضع حمل . || افتادن میوه ٔ رسیده از درخت . تسخیل : سخلت النحله ؛ بیفکند بار را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.