باربد
نویسه گردانی:
BARBD
باربد. [ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: بار، رخصت ، اجازه + بد، حاجب ) خداوند بار. پرده دار. سالار بار. رئیس تشریفات .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
باربد. [ ب ُ / ب َ ] (اِخ ) جهرمی یا باربُذ ۞ . نام مطرب خسروپرویز است . گویند اصل او از جهرم بوده که از توابع شیراز است و در فن بربطنوازی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.