اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باردار شدن

نویسه گردانی: BARDʼR ŠDN
باردار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حامله شدن . بچه در شکم داشتن . دارای جنین شدن . آبستن شدن . بار گرفتن . حمل گرفتن . باردار گشتن . و رجوع به باردار گشتن شود : و چنین گویند که چون آمنه باردار شد آوازی شنید. (قصص الانبیاء ص 214).
اکنون که باد و باغ زناشوهری کنند
از نطفه های باد شود باغ باردار ۞ .

خاقانی .


زنی داشتم قانع و سازگار
قضا را شد آن زن ز من باردار.

نظامی .


شد از ابر نیسان صدف باردار
پدیدار شد لؤلؤ شاهوار.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.