اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باردار گردیدن

نویسه گردانی: BARDʼR GRDYDN
باردار گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) حامله شدن . رجوع به باردار شدن شود: عِلْق ، عَلاقة، عَلَق ، عُلوق ، تَلَقّی ، عُقوق ، عَقَق ؛ باردار گردیدن زن . (منتهی الارب ). رجوع به باردار گشتن و باردار شدن شود: فرعون بر تخت و در خواب بود، هر دو خلوت کردند زن باردار گردید. (قصص الانبیاء ص 90).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.