بارگاه کشیدن . [ ک َ
/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بر پا کردن خیمه . بارگاه آراستن . بارگاه افراشتن . بارگاه زدن
: در همت گدای تو باشد فر و هنوز
بر عرش اگر کشند شهان بارگاه را.
کمال خجندی (از ارمغان آصفی ).
رجوع به بارگاه افراشتن ، بارگاه آراستن و بارگاه زدن شود.