اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باره

نویسه گردانی: BARH
باره . [رَ ] (اِخ ) اقلیمی است از اعمال جزیرةالخضراء در اندلس که در آن کوههای بلند است و در میان مردم آن فتنه ها و آشوبهایی در قدیم و جدید روی داده است و محصولش بیشتر میوه بود نه کشت و زرع . (از معجم البلدان ). و رجوع به مراصدالاطلاع و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
باب برطال باره . [ ب ِ ب ُرَ ] (اِخ ) از شهرهای واقع در کنار خط آهن بین رویس و برشلونه [ اسپانیا ]، سان فنسنت کالدَلس است و در آن ملتقی خط ف...
از محمد حسنین هیکل پرسیدند: «شما مصریان با آن پیشینه ی درخشان فرهنگی، چه شد که عرب زبان شدید؟» گفت: «ما عرب زبان شدیم برای اینکه فردوسی نداشتیم»
بارة. [ رَ ] (اِخ ) شهر کوچک و ناحیه ای است از نواحی حلب و در آنجا قلعه ای است که دارای بوستانها است و آنرا زاویةالباره نامند. (از معجم ال...
بارح . [ رِ ] (ع اِ) باد گرم تابستان . (منتهی الارب ). باد گرم که از جانب راست آید و این کلمه از برح گرفته شده که بمعنی امر شدید شگفت آو...
بارح . [ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن بارح هروی . محدث بوده است . (منتهی الارب ).
بعرة. [ ب َ رَ ] بَعر یکی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد بَعر و بَعَر، یعنی یک پشکل . (ناظم الاطباء). بشک . ج ، ابعار. (مهذب ...
بعرة. [ ب َ ع َ رَ ] (ع اِ) سر نره . (آنندراج ) (منتهی الارب ). سر نره و حشفه . (ناظم الاطباء).
بنات بارح . [ ب َ ت ُ رِ ] (ع اِ مرکب ) بلاها و سختی ها. بنت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
بنات بعرة. [ ب َ ت ُ ب َ رَ ] (ع اِ مرکب ) بز. (از المرصع).
بنت بارح . [ ب ِ ت ُ رِ ] (ع اِمرکب ) بلا و سختی . رجوع به بنات و ترکیبات آن شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.