بازار کشیدن . [ ک َ
/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) هرزه گویی کردن . لاف زدن . (ناظم الاطباء). || بازار ترتیب دادن
: ز آب و گل تن مردم چو قلعه ای آراست
بشکل تنگ بمعنی چهار اسرار است
درو کشید به عنصر چهار بازاری
که رخت هر دو جهانش بچار بازار است .
میرخسرو (از آنندراج ) (فرهنگ ضیاء).