اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باز جای آمدن

نویسه گردانی: BAZ JAY ʼAMDN
باز جای آمدن . [ زِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بقرار اصل بازآمدن . بجای نخست باز گشتن . مجازاً آرامش یافتن . بمجاز، دل بجای آمدن . رفع اضطراب و نگرانی شدن . بحال عادی بازگشتن :
چو آمد دل تاجور بازجای
بتخت کیان اندر آورد پای .

فردوسی .


چو آواز بشنید فرخ همای
بدانست و آمد دلش بازجای .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.