اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازدید کردن

نویسه گردانی: BAZDYD KRDN
بازدید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدیدن کسی رفتن که بدیدن شما آمده بود. زیارتی را با زیارتی مقابله کردن . || آفریدن . به نمود آوردن : و بهمین معنی در کتب طبیه در خواص بعضی ادویه آورده اند که فلان چیز اشتها را بازدید کند. (آنندراج ). || عیادت . || معاینه و مراجعه ٔ طبیب بیمار را. || تخمین . تقویم (حاصل و درآمد). برآورد کردن . تقدیر کردن . به تخمین مقدار چیزی یامبلغ ارزش آن را معلوم کردن . رجوع به بازدید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.