اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازو زدن

نویسه گردانی: BAZW ZDN
بازو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بال زدن پرنده :
آن همایی را که سوی جد او بازو زدی [ جبرئیل ]
عنبرین گیسوی او بازوش را شهپر سزد.

سوزنی .


قاز ار بازو زند بر باد عدل پهلوان
چرغ عنقاوار متواری شود از بیم قاز.

سوزنی .


|| بازو کوفتن ؛ چنانکه پهلوانان در وقت کشتی کنند. (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.